هانیه ساداتهانیه سادات، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

هانیه دختر ناز مامان

یه خبر خوب

هانیه عزیزم، نفس مامان سلام   فرشته کوچولوی مامان، امروز یه خبر خوب واست دارم. دیشب  رفتیم پیش دکتر تقویان،آخه اسهال و استفراغ شدید داشتی.بعدش دکتر واست یه سونوی کلیه نوشت. جوابشو که به دکتر دادیم، دکتر گفت سنگ کلیه نداری. یعنی دفع شده. مامانی نمیدونی چقدر خوشحالم. خدایا ازت ممنونم. وزنت بعد از 4 ماه که ثابت مونده بود، 300 گرم اضافه شده. دکتر میگه خیلی خوبه.1 ماه دیگه باید مجددا ببریمت پیش دکتر واسه چکاپ. آخه باید اسیدوزت هم بررسی بشه. البته 2 روزه که غذا نمیخوری. شیر منو هم بعد از کلی التماس و خواهش میخوری. نمیدونم چکار کنم. اصلا اشتها نداری. خیلی ضعیف و رنگ پریده شدی و فقط دوست داری روی ز...
29 تير 1390

دعا برای شفای هانیه سادات

  عزیزم سلام. امشب همراه باباجون رفتیم آزمایشگاه و جواب آزمایش خون و ادرارتو گرفتیم و بعدش رفتیم پیش دکتر تقویان. دکتر بعد از دیدن جواب آزمایش گفت متاسفانه اسیدوز متابولیک داری. یعنی اسید خونت بالاست. که علتش اسیدوز توبولر کلیویه. یعنی باز همه چی مربوط میشه به کلیه های نازنینت. دکتر واست کلی دارو تجویز کرد که باید از داروخونه ی هلال احمر تهیه میکردیم.2 ماه دیگه هم باید مجددا بریم پیش دکتر ... عزیزم منو ببخش مطلبم ناقص موند. احساس میکنم فکرم خوب کار نمیکنه. فرشته مامان ،دارم از غصه دق میکنم. دیگه تحملش واسم سخته. اصلا نمیتونم تصور کنم دختر نازنینم چه دردی میکشه. فدات شم عزیزم. به خدا حاضرم تموم درد و رنج تو رو ب...
7 تير 1390

باز هم تاخیر

  سلام نازنینم، همه وجودم.   مامانی من اومدم. ولی باز هم با چند روز تاخیر. 4 شنبه بابا جون رفت ساری تا بابابزرگو بیاره مشهد.آخه خانومشو فرستاده حج و حالا خودش تنهاست و کسی هم نیست تا ازش مراقبت کنه. من هم پیشنهاد دادم ازش مراقبت کنم. نمیدونی چقدر خوشحال شد. 2 روز باباجون خونه نبود . من هم رفتم پیش خاله جون و نی نی کوچولوش. جمعه ساعت 6  عصر بابا جون و بابابزرگ توی فرودگاه مشهد بودن. باباجون تماس گرفت و گفت آماده شیم که می یاد دنبالمون. من هم سریع به کمک مامان جون شما رو آماده کردم. با ذوق و شوق رفتیم بیرون. بابا جون اومد جلو و بغلت کرد. اما شما فقط اخم کرده بودی. سوار ماشین شدیم. همینطور اخم کرده...
6 تير 1390

یه خبر خوش

سلام سلام. من اومدم. با یه خبر خوش. حدس بزن . . . بالاخره نی نی خاله زهره 31 خرداد 1390 به دنیا اومد.   وای خدای من. یه دخملی ناز و کوچولو.   اسمشم فاطمه خانومه.خاله قربونش بشه. اینم عکس ناناز خاله   نمیدونی چقدر دوستش دارم.البته نه به اندازه ای که پاره تنم هانیه ساداتمو دوست دارم. انشاالله خدا نی نی خاله زهرا رو شفا بده تا خوشبختیمون تکمیل بشه. آخه خاله خیلی غصه میخوره. اللهم اشف کل مریض      آمین یا رب العامین ...
6 تير 1390
1